حضرت موسى (ع ) با تلاشهاى پى گیر خود به تدریج بر ستمگران پیروز شد و پرچم توحید و عدالت را در نقاط زمین به اهتزار آورد، او براى توسعه خدا پرستى و عدالت همواره مى کوشید، در آن عصر شهر انطاکیه (که فعلاً در ترکیه واقع شده ) شهر با سابقه و پر جمعیتى بود ولى ساکنان آن همراه در تحت حکومت خود کامگى ستمگران به سر مى بردند و از نظرات گوناگون در فشار قرار داشتند.
موسى براى نجات ملّت انطاکیه راهى جز سر کوبى ستمگران و فتح آن شهر و حومه نمى دید، براى اجراى این امر سپاهى به فرماندهى یوشع و کالب تشکیل داد و آن سپاه را به سوى انطاکیه رهسپار کرد.
عده اى از مردم نادان و از همه جا بى خبر و اغفال شده انطاکیه گرد عابد خود بلعم با عور که اسم اعظم را مى دانست جمع شده از او خواستند تا درباره حضرت موسى (ع ) و سپاهش نفرین کند، بعلم در ابتدا این پیشنهاد را رد کرد، ولى بعد بر اثر هواپرستى و جاه طلبى جواب مثبت به آنها داد، سوار بر الاغ خود شد تا به سر کوهى که سپاه حضرت موسى(ع ) از بالاى آن پیدا بودند، برود ودرآنجا در مورد حضرت موسى (ع) وسپاهش نفرین کند، در راه الاغش از حرکت ایستاد، هر چه کرد الاغ به پیش نرفت حتى آنقدر با ضربات تازیانه اش آن را زد که کشته شد، سپس آنرا رها کرد و پیاده به بالاى کوه رفت ، ولى در آنجا هر چه فکر کرد تا اسم اعظم را به زبان آورد و نفرین کند به یادش نیامد و خلاصه چون به نفع دشمن و به زیان حق و عدالت گام برمى داشت شایستگى استجابت دعا در موردش از او گرفته شد و با کمال سرافکندگى برگشت .
او که تیرش به هدف نرسیده بود و به طور کلّى از دین و ایمان سرخورده شده بود، دیگر همه چیز را نادیده گرفت و سخت مغلوب هوسهاى نفسانى خود گشت از آنجا که دانشمند بود، براى سرکوبى سپاه حضرت موسى (ع ) راه عجیبى را به مردم انطاکیه پیشنهاد کرد، که همواره براى شکست هر ملتى ، استعمار گران از همین راه استفاده مى کنند، آن راه و پیشنهاد، این بود.
مرد انطاکیه از راه اشاعه فحشاء و انحراف جنسى و برداشتن پوشش و حجاب از زنان و دختران وارد عمل گردند، دختران و زنان زیبا چهره و خوش اندام را با وسایل آرایش بیارایند و آنها را همراه اجناس مورد نیاز به عنوان خرید و فروش وارد سپاه حضرت موسى (ع ) مى کنند و سفارش کرد که هر گاه کسى از سربازان سپاه حضرت موسى (ع ) خواست قصد سوء با آن دختران و زنها کند مانع او نشوند.
آنها همین کار را انجام دادند طولى نکشید که سپاه حضرت موسى (ع ) با نگاههاى هوس آلود خود که به پیکر سفیر عریان زنان آرایش کردند و کم کم در پرتگاه انحراف جنسى قرار گرفتند، سپس کار رسوایى به اینجا کشید که : رئیس یک قسمت از سپاه حضرت موسى (ع ) زنى را به حضور حضرت موسى (ع ) آورد و گفت : خیال مى کنم نظر شما این است که هم بستر شدن با این زن حرام است ، به خدا سوگند هرگز دستور تو را اجرا نخواهم ساخت ، آن زن را به خیمه برد و با او آمیزش نمود.
کم کم بر اثر شهوت پرستى ، اراده ها سست شد، بیماریهاى مقاربتى و طاعون زیاد گردید، لشکر حضرت موسى (ع ) از هم پاشید تا آنجا که نوشته اند بیست هزار نفر از سپاه حضرت موسى (ع ) به خاک سیاه افتادند و با وضع ننگینى سقوط کردند، روشن است که با رخ دادن چنین وضعى ، شکست و بیچارگى حتمى است . این داستان یک واقعیت تاریخى است ، به خوبى بیانگر یکى از فلسفه هاى پوشش ، براى زنان است .
خدا را شکر که در پرتو جمهورى اسلامى ، در کشور ایران ، از بى حجابى و سبکسرى ها جلوگیرى شد، امید آنکه با هوشیارى بیشتر، از بدحجابى و ورود فرهنگ ننگین غرب ، نیز پاکسازى گردد و جامعه سالم بماند
[ پنج شنبه 91/3/25 ] [ 9:39 عصر ] [ جلال ]